تاریخ تدوین – نظریه مونتاژ شوروی
اردیبهشت ۹, ۱۳۹۷انکار هویتی؟
اردیبهشت ۹, ۱۳۹۷تجاوز خانوادگی، ناپیدا اما واقعی!
دختران جوان بی شماری قربانی «تجاوز خانوادگی» می شوند و برای «حفظ آبرو» آن را می پوشانند. کمتر کسی در این خصوص صدایی بلند می کند و کمتر این درد فریادی به همراه دارد. «سیمین چایچی» ادیب، شاعر، نمایش نامه نویس و کارگردان تئاتر از معدود هنرمندانی است که به سانسور این درد اجتماعی پایان داده، او نمایش نامه ای روی صحنه برد که کمتر به آن پرداخته شده بود: «سیوه؛ روایت تجاوز خانوادگی!»
سیمین چایچی در این خصوص می گوید: «سیوه، یک متن چالشی است که مساله تجاوز در خانواده را مطرح می کند، مساله ای که واقعا ناپیداست و برای حفظ آبرو مسکوت می ماند.»
سیمین چایچی متولد و ساکن محله ای قدیمی در شهر سنندج است. خوی طغیان از سیمین چهرهای ملی ساخته و در ادبیات کردی نام او همرده شیرکو بیکس و دیگر شاعران بزرگ کردستان آورده میشود. برای او «هنر انسان مدرن، برشی از زندگی است» که بهواسطه «تیزبینی هنرمند مدرن» در قالب شعر، نمایشنامه و فیلم نامه، تصویر، تئاتر و غیره در جامعه دست به دست میشود. هنر مدرن در نگاه او به مثابه پیغامی است که برخلاف هنر کلاسیک، فقط از کنار هم چیدن عناصر برگزیدهی نخبگان بهدست نمیآید، بلکه از بطن زندگی هنرمند و مردم و نحوه دست و پنجه نرمکردنشان با تبعیضها، نابرابریها بیرون میآید. به این معنا، هنر او بازتابی از نابرابریهاییاست که تحت عنوان زن بودن و کرد بودن بر او روا داشتهشدهاست. مصاحبه «سو-آرت» با سیمین چایچی را می خوانید:
از چه زمانی به هنر و مشخصا به شعر و ادبیات روی آوردید؟
من سرودن شعر را از سال ۱۳۴۸، یعنی زمانی که هفده ساله بودم و با سرودن یک غزل آغاز کردم. جالب است که اولین تجربه شعری من به زبان فارسی بود. در سال ۱۳۵۰ چند ترانه ای که به زبان کردی سروده بودم به وسیله خوانندگان مطرح کورد خوانده شد. در آن سالها و به ویژه در شهر کوچکی مانند سنندج شرایط برای فعالیت هنری و حتی ورزشی دختران بسیار دشوار بود. در آن مقطع من دو سال قهرمان دومیدانی دختران استان کردستان شدم. اما کشش اصلی من به سوی هنر، بخصوص ادبیات بود. همزمان به تئاتر نیز رو آوردم و اولین تجربه کار تئاتری من در یک کار دبیرستانی در سال ۱۳۴۷ بود. آغاز فعالیت هنری من مقارن بود با سال های شکوفایی بزرگان هنر ایران و کردستان مانند دکتر قطب الدین صادقی در زمینه تئاتر، استاد صدیق تعریف در زمینه آواز و خانواده کامکارها. من همواره از آن دوره به عنوان مقطعی طلایی در تاریخ هنر کردستان وایران به ویژه شهر سنندج یاد می کنم. بعدها مسائل خاص سیاسی استان کردستان ومشکلاتی کە برایم پیش آمد وقفه ای طولانی در فعالیتهایم بوجود آورد . سال ۱۳۵۹، من که معلم کودکان ناشنوا بودم اخراج و سپس به کاشان تبعید شدم. از آن مقطع تا سال های اوایل دهەی هفتاد یک ایستایی در فعالیتهای هنری و اجتماعی من ایجاد شد. به ویژه در فعالیت های اجتماعی که به دلیل شرایط خاص آن دوره، در کل جامعه بسیار کمرنگ بود.
چیزی از اولین شعر خود به یاد دارید؟ ممکن است بخشی از آن را برای ما بخوانید؟
یک غزل عاشقانەی معمولی بود کە با این بیت شروع میشد:
سوگندکنم یاد کە من یار توباشم تا روز ابد همدم و غمخوار تو باشم
چرا به زبان فارسی؟ مگر نه اینکه کردی زبان مادری شماست؟
با توجە بە اینکە فارسی زبان رسمی و آموزشی ایران است، کودکان آموزش را با زبانی غیر از زبان مادری شروع میکنند. در واقع آسمیالسیون فکری و فرهنگی از همین جا شروع میشود و اقلیتهای اتنیکی با زبان و فرهنگهای متنوع بە سوی اندیشیدن بە زبان غالب سوق دادە میشوند. اما از سالهای ۵٧ به بعد ضرورت توجە بە زبان مادری جزو اولویتهای مردم شد . شاید در کردستان با پافشاری و کار مداوم اهالی فرهنگ این توجە بیشتر بە ثمر نشست. بە طوری کە در حال حاضر در مناطق کوردنشین صدها آموزشگاه هست و در دانشگاه یک ترم آموزش زبان کردی گنجاندە شدەاست. بە همین نسبت هنر وادبیات غنی کوردی هم سریع رشد کرد و اهل قلم کورد زبان آثاری را بە این پیشینە ادبی غنی افزودند.
گفتید که برای مدتی طولانی و به اجبار از هنر دور ماندید. چه زمانی و چگونه دوباره به این عرصه فعالیت روی آوردید؟
از سال ۱۳۷۲ من دوباره ارتباط با انجمن های ادبی و سرودن شعر را آغاز کردم. در آن مقطع زمانی زنانه وارد عرصەی هنر و ادبیات کوردی شدم، البته من معتقدم که ادبیات و هنر زنانه و مردانه ندارد و جنسیت در آن موثر نیست، زیرا شعر برشی است از زندگی و نمادها و دغدغههایش. به عنوان مثال فروغ فرخزاد هم در شروع کارش درگیر این زنانگی بود کە بعدها شعرهایش حذف یا کمرنگ شد. به هر حال در جوامعی مثل ما قوانین دفاکتو، نانوشته و سنتهایی هست که بر شرایط زنان تاثیر میگذارد و به همین دلیل یک شاعر یا نویسنده هر چقدر هم فراجنسیتی بیاندیشد، ناخودآگاه به سوی نمادهای زبانی جنسیت خواهد رفت. به همین دلیل زمانی که دوباره شعر گفتن را شروع کردم با توجە بە تجارب و شرایط حاکم بر جامعە و امکان ارتباط بیشتر با زندگی زنان، زبان شعری ام تبدیل شد به یک زبان اعتراضی زنانه. البته این اعتراض به دلایل خاص تا حدی چهارچوب داشت. بسیار سخت است برای یک هنرمند که این را بیان کند کە گاهی خودسانسوری میکند. حداقل در حوزه ادبیات کردی به نسبت دیگرانی که می نوشتند زبان من جسورانەتر و اعتراضی تر بود.
آیا مشکل فقط خودسانسوری است؟ بعضی ممکن است به حق این سوال را مطرح کنند که جای خود سانسور کجاست؟
بزرگترین مشکل ادبیات در ایران امروز سانسور است که هم از بیرون و در قالب اجبار و هم از درون در قالب خود سانسوری البتە تا حدودی بر ادبیات حاکم است. مشکل دوم مربوط به زن بودن است. یعنی تابوهایی وجود دارد که اگر به وسیله زنان شکسته شود، هزینه ای که باید برای آن پرداخت شود به مراتب بیشتر از مردان است. البته با توجه به شرایط فرهنگی و فکری که از گذشته در کردستان حاکم بوده من کمتر با این مشکل روبرو بودم که از طرف مخاطبینم به دلیل شکستن این تابوها نقد یا سانسور شوم. من به جرات می توان بگویم که مشکلی با مردم و مخاطبینم نداشتم.
پس کرد بودن نه تنها در کار هنری و ادبیتان، برای شما مشکل ساز نبوده، بلکه عامل پیشرفت نیز بودهاست! اصولا کرد بودن چه تاثیری بر کار شما گذاشتهاست؟
کورد بودن یک هویت است کە یکی از نمودهایش زبان است. و چون زبان ابزار اصلی آفرینش اثر است پس میتوان گفت هویت اثر من در زمانی کە بە این زبان مینویسم کوردی است. نمیتوان گفت اثر دارد چون یک نویسندە بە هر زبانی بە مثابە ابزار تسلط داشتە باشد، میتواند خلق کند. همانطور کە درتمام دنیا زبان مادری را بە عنوان بن مایەی اندیشەی انسان میشناسند پس میتوان گفت، روح اثر است.
سوال بعدی خیلی خصوصی است اما از آنجایی که غالب هنرمندان بحث مربوط به مشکلات اقتصادی را پیش نمیکشند، خودم این را میپرسم. از نظر مالی چطور؟ خب به طبع درآمد شما از راه فروش آثارتان است و آن هم به دلیل کمتر بودن مخاطب، نسبت به آثاری که به زبان فارسی منتشر میشوند، کمتر است؟ آیا با مسائل و مشکالت اقتصادی هم روبهرو هستید؟
گفتن از دغدغەهای مالی در میان هنرمندانی کە از طرف دستگاههای دولتی ومتولیان فرهنگی هیچگونە حمایتی نمیشوند، یک موضوع عادی و همەگیر است. هنرشغل نیست کە بازدە مالی داشتە باشد و زندگی هنرمند را تامین کند. در نتیجە من هم بسیار درگیر دغدغەهای جمعی هنرمندان هستم .
به نظرتان تاثیرگذارترین کارتان چه بودهاست؟
این سوال کمی تامل برانگیزاست، چون خود مولف نمیتواند در مورد اثرش حکم بدهد. اما معمولا آخرین کار در ذهن پررنگ تر است. بە همین دلیل من هم بە آخرین کارم در سال گذشتە که بر اساس زندگی یک زن جوان خیابانی بود، فکر میکنم. جرم او خفه کردن فرزند نوزاد خودش بود، چون نمی خواست فرزندش هم مانند خودش آواره خیابانها شده و تن فروشی کند. نهایتا هم قصاص شد. این موضوع در ذهن من ماند تا این که چند وقت پیش تبدیل شد به یک متن نمایشی به نام «سیوه» . این نمایش نامه، یک متن چالشی است که مساله تجاوز در خانواده را مطرح می کند، مساله ای که واقعا ناپیداست و همان طور که می دانید اکثر موارد تجاوز خانوادگی دختران کم سن و سال، از طرف شوهر مادر یا حتی محارم شان، به دلیل به اصطلاح حفظ آبرو مسکوت می ماند. این نمایشنامه را اجرا کردیم و برای خودم هم عجیب بود که مجوز اجرا گرفت. ما اجرای بسیار خوبی داشتیم و می توانم بگویم تمامی فعالان زنان در کردستان و فعالان حقوق بشر، بسیاری از دانشجویان و به ویژه دختران این نمایش را دیدند و بسیار هم تاثیر گذار بود.
نمایش کجا اجرا شد؟
در شهر سنندج و من بسیار خوشحال شدم که برای اولین بار یک معضل بزرگ که تا این حد ناگفته باقی مانده بود و گفتن آن نیاز به جسارت داشت، در جامعه بیان شد.
درست است که این کار موضوع مهمی را مطرح میکند ولی از چه جهت آن را تاثیرگذار میدانید؟
به نظرم این نمایش تا حد زیادی، ترس جوانانی را که دستی به قلم دارند را ریخت و تابوی سخن گفتن درباره رنج این دختران شکسته شد. من نام این دختر را در این نمایش سیوه، به معنی سیب گذاشتم که نماد زندگی است. این تئاتر روایتگر مونولوگ های سیوه در ۴۵ دقیقه پایان زندگیاش در سلول و لحظههای قبل از اعدام است. زمانی که میخواستم صحنه آخر این نمایش نامه، یعنی صحنه اعدام را بنویسم، سه شب نتوانستم این کار را انجام دهم. انگار این دختر با من بود و به من نگاه می کرد و نهایتا در طول روز بود که من صحنه اعدام را نوشتم. در طی اجراهای متعددی هم که داشتیم هر بار خودم در لحظه آخر برای این شخصیت، گریه می کردم. سه دختر جوان ۱۶ و ۱۷ ساله این نمایش را بسیار خوب بازی کردند. من فکر می کنم رسالت هنرمند زن در این مقطع شکستن همین سدهاست. من شاید بعد از سالها مواجهه با مشکلات و رودرو شدن با آنها توانستم خودم را تا حدی تثبیت کنم که بتوانم این چالشها را مطرح کنم. شما فکرش را بکنید در طی چهل سال یک زن هنرمند در یک جامعه بسته، با چه مشکلاتی میتواند روبرو باشد. به عنوان مثال در زمانی که من تئاتر بازی می کردم پوشیدن کفش سفید برای دختران ناپسند تلقی میشد. از این وضعیت من به جایی رسیدم که توانستم معضلی مانند تجاوز خانوادگی را مطرح کنم. زبانی که من در این نمایش نامه استفاده کردم یک زبان کاملا تیپیک بود، یعنی زبانی که در مورد این دختران به کار برده می شود. یک زبان رک و برهنه که واقعیت جامعه را آن طور که هست نشان میداد.
نمایش به زبان کردی بود؟
بله و ممکن است در آینده آن را به فارسی ترجمه کرده و در جاهای دیگری هم کار کنم. در مورد معضلات و مشکلاتی که بر سر راه ما قرار دارد من معتقدم، میشود با قدرت و جسارت و ایستادگی بعد از مدتی بر این مشکلات غلبه کرد. من همیشه به جوانها می گویم که ممکن است مدتی زور خانواده، جامعه، سیستم یا ارگانهای فرهنگی به شما برسد اما در نهایت شما پیروز میشوید. یعنی وقتی شما تبدیل به چهره شوید آن وقت به آسانی نمیتوانند شما را حذف کنند. از این جهت، من همیشه می گویم که بودن و ماندن در صحنه و ایستادگی کردن بسیار مهم است.
برای شما این سدها چه بودند به عنوان یک زن هنرمند کرد؟
در مورد خود من سدهای زیادی وجود داشت. در دوره احمدی نژاد، به عنوان مثال، من حتی یک بار هم اجازه نداشتم پشت هیچ تریبونی بروم. این برای من بسیار سخت بود و من در همه فستیوالها و شبهای شعر و مراسم فرهنگی مانند یک غریبه در شهر، خودم در گوشه سالن مینشستم. متاسفانه زنان هنرمند را به دلیل این که نگاهشان به مسائل اجتماعی و فرهنگی بازتر است به راحتی می توانند با انگ زدن و بخصوص انگشت گذاشتن روی مسائل اخلاقی حذف کنند. هر بار که برای من مشکلی از سوی دیگران پیش می آید به خودم می گویم که این مشکلات به دلیل حضور و به دلیل ایستادگی من است.
به انگ زدن و مسائل اخلاقی درباره زنان اشاره کردید. این را میشود بیشتر توضیح دهید؟
زنان هنرمند در جامعهای مانند جامعه ما آسیب پذیرتر از مردان هستند و علت آن مسائل اخلاقی است که تابوی آن در مورد زنان شدیدتر است. متاسفانه بسیاری از زنان هنرمند درست به همین دلیل کناره گرفتند و صحنه هنر را ترک کردند، اما آنهایی که در مقابل این فشارها ایستادند، ماندنی شدند.
ارائه قضاوتهای نادرست و غیراخلاقی علیه زنانی که در الگوی «زن خوب» یا «دختر خوب» نگنجند، متاسفانه بخشی از فرهنگ رایج ماست. این را میدانم که دوست ندارید به دلیل شرایط خاصی از تجربههای اینچنینی خود در رویارویی با قدرت حاکم بگویید، ولی ممکن است نمونههایی از آن را در مواجهه با جامعه بازگو کنید؟
من در جوانی ورزشکار بودم و همه من را میشناختند. از سوی دیگر کار تئاتر میکردم و روی سن رفتن یک دختر ۱۷ یا ۱۸ ساله، در یک شهر کوچک عادی نبود. البته فضای اجتماعی و فکری سنندج به نسبت پیشرو بود اما این پیشرویی بیشتر در موردها پسرها صدق می کرد و برای دخترها فضا هنوز باز نبود. خالصه کلام اینکه، همه فعالیت هنری و ورزشی را برای دختری غیر از دختر خودشان میپسندیدند. من اما در آن زمان به این سنتها و آداب و رسوم دست و پاگیر گوش نمی دادم . امروز ممکن است این مسئله متفاوت باشد اما در گذشته بسیار مرسوم بود که خانواده پسر، یک دختر را به دلیل آزاد اندیشی نپذیرد. امروز خوشبختانه جایگاه زنان و دختران در جامعه، بسیار بهتر شدهاست. من فکر میکنم دلیل مشکلات و محدودیتهای من در آن برهەی زمانی طبیعی بود. اما، امروز خوشبختانه اکثریت با این تیپ دختران است. در واقع الان، رخنه کردن و نفوذ کردن در دیدگاه های بسته بسیار راحتتر از گذشته است. در آن زمان، سبک زندگی من یک مبارزه پنهانی بود با خانواده. مثلا پدر من خبر نداشت که من قهرمان دو هستم و در یک استادیوم چند هزار نفری مسابقه میدهم. من معتقدم که زنان و دختران امروز بسیار پیشرفتهتر و در حرکات اجتماعی پیشروتر از ما هستند و من بسیار خوشحالم که از دور نظاره میکنم که کشمکشها و ایستادگی نسل ما در مقابل جامعه بسته و سنتی، اکنون به ثمر نشسته. مطمئنم که زنان و دختران در آینده در همه حرکتهای اجتماعی پیشاهنگ و پیشرو خواهند بود . قطعا زنان سرنوشتسازان آیندەی جامعە هستند.