تجاوز خانوادگی، ناپیدا اما واقعی!
اردیبهشت ۱۲, ۱۳۹۷بلوچستان را جور دیگر باید دید!
اردیبهشت ۱۲, ۱۳۹۷انکار هویتی؟
گفتگو با یوسف السرخی، شاعر و فعال عرب
«چند سال قبل، شعر سپید برای ما محوری شد تا گروهی تشکیل دهیم در زمینه ادبیات زنان عرب اهواز؛ جمع آوری شعر و نقد و بررسی و در نهایت چاپ آن در قالب یک کتاب؛ کار خوب پیش میرفت. برای رونمایی از کتاب هم تصمیم گرفته بودیم یک جلسه تشکیل دهیم، چند جا انتخاب کردیم و در نهایت تالاری که متعلق به آموزش و پرورش بود را گرفتیم. من هم مدیر سمینار بودم. مقالهای هم درباره ادبیات زنان نوشته بودم که قرار بود در آن جلسه قرائت شود. فراخوان عمومی برای مشارکت داده بودیم که یک ساعت قبل از برگزاری از اداره اطلاعات زنگ زدند گفتند تعطیل کنید. چند ماه برنامه و انرژی را با یک تماس نابود کردند. بعد هم بازجویی و پرسش و پاسخ در مورد اهداف و انگیزه برگزاری، شروع شد.
البته ما نهادی رسمی برای فعالیت نداشتیم و خودمان هم میدانستیم که هر لحظه ممکن است بازداشت یا متهم بشویم. دوستان در آبادان توانستند از طریق اداره ارشاد و منطقه آزاد چند سمینار برگزار کنند که کلا در خدمت اهداف ایدئولوژیک حاکم قرار گرفت. ناگفته نماند که جلسات اینچنینی معرفی کتاب در تهران و سایر استانها و شهرهای عمدتا فارس نشین، بدون کوچکترین مشکلی برگزار میشود، اما در اهواز، ما برای اینکار باید مبلّغ ایدئولوژی حاکم شویم.»
یوسف السرخی، شاعری جوان و پایهگذار شعر سپید عرب اهوازی است. او معتقد است که کتاب شعر مدرن و غیرمذهبی که به زبان عربی سروده میشود، از همان لحظه اول محکوم به سانسور میشود؛ در کتابخانههای خانگی خاک میخورد وهیچ وقت به چاپ دوم نمیرسد. نه به این دلیل که کتاب عربی مشتری ندارد و کسی آن را نمیخواند، بلکه به این دلیل که سیستم سانسور در ایران، هر صدایی از ادبیات عرب را که در راستای اهداف ایدئولوژیک حاکمیت نباشد، ساکت میکند.
او میافزاید: به نظر میرسد که این موضوع، خوراک فکری جریان نژادپرست و عربستیز را نیز تامین میکند. بدینگونه که حتی روشنفکران سکولار نیز، لجوجانه و ناشی از فقدان آگاهی، با در نظر گرفتن اینکه ادبیات عرب در پیوند با اسلامگرایی است، از به رسمیت شناختن این بخش غنی هویت عربی سر باز میزنند.
السرخی در اینباره به سوآرت میگوید: «اصولا این مشکل، بنیادیترین مشکل ادبیات عرب و جنبش هویتگرای عربی در ایران است. به سبب اهمیت زبان عربی برای حاکمیت و از این جهت که زبان عربی پیوندی تاریخی با اسلام دارد، جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده، هر نوع از شاخههای ادبیات عرب را که بازتولیدکننده ایدوئولوژی حاکم نیست، خفه کند یا به نحوی تغییر دهد که در راستای اهدافش قرار بگیرد. در همین راستا، کتابخانههای اهواز به جز یک کتابخانه غیرمعروف، کتابهای عربی را در دسترس عموم نمیگذارند. صدای شاعران و نویسندگان مدرن در مسابقات، مصاحبهها، روزنامهها و مجلات محلی و نمایشگاه کتاب، جایی ندارد. مشکلات چاپ و سانسور و نشر را نیز به این اضافه کنید.»
او ادامه میدهد: «بهعبارت دیگر، در طول عمر جمهوری اسلامی همیشه سعی بر این بوده، که ادبیات عرب را فقط در قالب مذهبی معرفی کنند. برای مثال، چند ماه پیش در آبادان سمیناری برگزار شد با مضمون شعر ولایت. شاعران زیادی را از لبنان و سوریه و دیگر کشورها دعوت کرده بودند که با ولایت مداری مردم عرب اهواز آشنا شوند. بودجه کلانی هم برای این پروژه در نظر گرفته شده بود. این درحالیست که در اهواز شاعران بیدین زیادی داریم. با ایدههای مدرن و سبک شعر جدید! ولی هم به دلیل عرب بودن و هم دیدگاه انتقادی به جامعه و دین به حاشیه رانده میشوند.»
از همان ابتدای پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، نوعی از استمرار در رویکرد امنیتی دستگاه حاکم در زمینه فرهنگی و هنری مشاهده شد که تحت عنوان دفاع از منافع ملی و حفظ تمامیت ارضی، امکان هر گونه چانهزنی با دگراندیشان، خصوصا دگراندیشان قومیتی را مسدود مینمود. با وجود این، به نظر میرسد که پیوند عمیق جنبش هویتگرای عربی با ادبیات از یک سوی، و اهمیت ادبیات عرب برای تحکیم نقش «امالقرایی اسلام»، این سختگیری را برای شهروندان عرب ایرانی دوچندان کرده است.
همین موضوع دسترسی این شهروندان را به منابع بروز محدود نموده و علاوه بر تبعیض در توسعه اعم از اقتصادی، سیاسی و محیط زیستی در زمینه ادبیات و بازنمایی هویتی نیز تنها اجازه حضور افکاری را میدهد که در جهت ایدئولوژی حاکم هستند و وجود سایرین را انکار میکند. چه بسا، این انکار، از رنج گرسنگی، فقر و هوای ناسالم سنگینتر و غیرقابل تحملتر باشد.