استیصال در برابر خشونت جنسی!
خرداد ۳, ۱۳۹۷روایت چهار دهه انزوا
خرداد ۵, ۱۳۹۷جنبش هویتطلب ترکی، نه به ترکستیزی، نه تجزیه!
سعید نعیمی- فعال سابق دانشجویی و عضو سازمان دانشآموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)
ما در ایران، به صورت رسمی و مکتوب ترکستیزی و ترکهراسی (تورکوفوبیا) داریم. این ترکهراسی، جدا از تحقیر سیستماتیکی که از طریق بازتولید کلیشهها و استریوتایپها ایجاد میشود، در جامعه جریان دارد، در ادبیات جاری است و حتی در سیستم رسمی آموزشی حضور دارد. این یعنی، از کودکی و در مدرسه، در کتابهای تاریخ و جغرافیا یاد میدهند که ترکها اقوامی وحشی بودند که حمله کردند و فلان کشورها را گرفتند و بعد با گماشتن وزیران کاردان ایرانی توانستند حکومت را اداره کنند.
اینجا یک پرانتز دیگری باز میشود که تا امروز و در اشکال جدید هم تکرار شده است. آن هم اینکه ترکها ایرانی نیستند. البته در این گفتمان به صورت ظریفی سعی می شود که فقط زبان ترکها غیر ایرانی جلوه داده شود ولی در اصل هویت ترکی را نشانه میرود. با یک مثال ساده توضیح میدهم؛ شما وقتی به مغازه فروش آثار موسیقی مراجعه کنید، فروشنده می گوید: «موسیقی ایرانی داریم» -منظورش همان موسیقی فارسی است- و «موسیقی ترکی هم داریم». این بدین معناست که ایران محدود به فارس بودن است و ترک و ترکی خارج از مفهوم ایران انگاشته میشود.
نقطه شروع این نگاه ترکستیز دیوانهوار از دوره پهلوی اول بود. در آن دوران، لغات و کلمات ترکی که در قشون و دیوان حضور دارد، کنار گذاشته می شوند. اسامی ترکی بسیاری از کوهها و رودها و شهرها و روستاها و دشت و صحراها با اسامی فارسی جایگزین میشود. به یاد دارم که در دوران دبستان، وقتی در کتاب جغرافیا میخواندم که دو رود سیمینهرود و زرینهرود به دریاچه اورمیه میریزند، تعجب می کردم که چطور وسط آذربایجان و در حوزه زیست ترکی، اسم این رودها ترکی نیست! بعدها فهمیدم اسامی واقعی این دو رودخانه که هنوز هم بین مردم استفاده میشود جیغاتی و تاتائوست که در زمان پهلوی اول تغییر کردهاند.
پیشتر مطرح کردم که ادبیات فارسی نیز رویکردی ترکستیز و بیگانهپندار دارد. پیرو همان بیگانه پنداری ترکها، شاهد یک موج گسترده ترکی زدایی هستیم. مثلا عارف قزوینی در شعری اینگونه میسراید:
« زبان ترک از برای قفا کشیدن است
صلاح پای این زبان ز مملکت بریدن است
دو اسبه با زبان فارسی از ارس پریدن است
نسیم صبحدم برخیز ، بگو به مردم تبریز
که نیست خلوت زرتشت، جای صحبت چنگیز … » ( دیوان عارف قزوینی صفحه ۳۸۴ )
این ترکی ستیزی البته فقط مختص عارف قزوینی نیست و در بین اکثریت نویسندگان آن دوره وجود دارد.
در مقابل این موج وسیع ستیز و انکار، که ترک و ترکی را در ایران هدف قرار داده، جنبش مقاومتی شکل میگیرد. اولین نشانههای این مقاومت مدنی را در نشریه طنز ملانصرالدین که یک قرن پیش در تبریز و باکو چاپ میشد، میبینیم. بعدها این جنبش شکل جدیتری به خود گرفته و مثلا با تاسیس فرقه دمکرات آذربایجان به نقطه عطف خود میرسد. بر خلاف تبلیغات مرسوم، در مرام نامه فرقه به تمامیت ارضی ایران تاکید شده و به هیچ وجه فرقه قصد تجزیه ایران را نداشته و بیشتر خواستههای فرقه، رفرمیستی است .
در اوایل انقلاب در ماجرای حزب خلق مسلمان هم این مقاومت مدنی دیده می شود. ولی بعد از جنگ ایران و عراق و شروع دهه هفتاد، ما شاهد یک جنبش ترکینویسی و ترکیگرایی هستیم. در انتخابات مجلس دوره پنجم در برخی شهرها آموزش زبان ترکی و اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی محور شعارهای انتخاباتی برخی کاندیداها قرار میگیرد که مورد اقبال هم واقع میشود. نشریاتی در دانشگاهها، انجمنهای ادبی محلات و شهرها منتشر میشود که یکی از کارکردهایش آموزش ادبیات و گرامر زبان ترکی است. در سالهای ۷۷ تا ۸۰، حدود ۱۰۰ نشریه دانشجویی ترکی در دانشگاهها منتشر میشد و رفته رفته جنبش ترکی گرایی بسیار گستردهتر میشود که حوادث و اعتراضات اواخر اردیبهشت و به ویژه تجمع اول خرداد ۸۵، نتیجه سالها فعالیت مدنی و آموزشی همین محافل، نشریات و انجمنهاست.
در حرکت خرداد ۸۵، در اصل کاریکاتور روزنامه ایران، بهانهای میشود که مردم تبریز، اورمیه، زنجان و سایر شهرهای آذربایجان و دیگر مناطق ترک نشین مثل بعضی شهرهای قشقایی در جنوب ایران با برگزاری بزرگترین تجمع مردمی بعد از سال ۵۷ و با شعار #هارای_هارای_من_تورکم، به یک قرن سیاست تحقیر و انکار هویت ترکی نه بگویند. لذا به زعم من این روز را میتوان آغاز جنبش نوین #نه_به_ترکستیزی در ایران نامید.
امروز این جنبش ضد ترک ستیزی به محوری مهم در فعالیت سیاسی و اجتماعی در مناطق ترک نشین تبدیل شده است. البته این جنبش ایراداتی هم دارد که باید بصورت صریح، طرح و نقد شوند تا از آفات زدوده شود. مهمترین این ایرادات، آمیخته شدن آن با غیرستیزی است. یعنی در پاسخ به گفتمان ستیز و انکار مرکز، در عکسالعملی غلط، برخی فعالان ترک نیز به ناسیونالیسم افراطی غیرستیزی و ضدیت با زبان یا فرهنگهای غیر ترکی روی آورده اند. اگرچه این گرایش در اقلیت محض قرار دارد ولی خطری است که ممکن هست کل حیثیت و اعتبار اجتماعی جنبش نه به ترک ستیزی را تحت الشعاع خود قرار دهد.
در پایان باید اشاره کنم که مفهوم ایران باید انضمامی از هر آنچه داخل خاک آن است، باشد. ایران بدون ترکها، ترکمنها، بلوچها، عربها و کردها، ایران نیست. از این رو لازم است که بازتعریفی در مفهوم «ایرانی بودن» بر مبنای شهروندی صورت بگیرد. لذا هر کسی که شناسنامه ایرانی دارد، بدون قید و شرط ایرانی است، مگر اینکه به خواست خودش ترک تابعیت کرده باشد. تنها در صورت بسط چنین مفهوم متکثر و همهشمولی است که میتوانیم امیدوار باشیم که فعالیت برای یک هویت خاص، علاقه به یک زبان و فرهنگ و پیروی مذهبی غیر از مذهب اکثریت هیچ تنافری با «ایرانی بودن» نداشته باشد. با رسمیت یافتن چنین تعریفی از ایران، ایرانی بودن، مانند چتری، شامل همه این هویتها خواهد بود و میتوانیم به تحقق حقوق فردی و جمعی شهروندان و اقلیتها امیدوار باشیم.