دانشگاه را از ما گرفتند ولی کتاب گرفتنی نبود
اردیبهشت ۳۰, ۱۳۹۷زنان و تبعیضی به نام کار خانگی
اردیبهشت ۳۱, ۱۳۹۷شهروندان بی شناسنامه!
گفتگو با مسعود رئیسی فعال سیاسی-مدنی در بلوچستان ایران
«یکی از دوستانم اهل ایرانشهر است و هیچیک از اعضای خانواده اش شناسنامه ندارند، چون شناسنامه پدربزرگ در آتش سوخته، او هم دنبال کارها نرفته و پسر، که پدر دوست ما باشد، شناسنامه نداشته و متعاقب آن تمام اعضای خانواده بدون شناسنامه مانده اند. داستان از این قرار است که دو سال پیش، برادر دوستم برای کار به بندر عباس میرود. در مسیر، در ایست بازرسی از او شناسنامه و کارت ملی میخواهند. چون نداشته، او را همانجا دستگیر و به کمپ افغانستانیها در زاهدان فرستاده بودند. معمولا در این کمپ، مراحلی را طی کرده و فرد را مدتی نگه داشته و بعد، آن طرف مرز رها می کنند. خلاصه اینکه، با هزار بدبختی و رفت و آمد و هزینه بسیار، با بردن نامه از شورای روستا، شهادت حضوری معتمدین روستا که ملیت ایرانی او را تایید کردند، برادر دوستم آزاد شد. بعد از آزادی نیز، با حکم قضایی او را فرستاده بودند ثبت احوال برای دریافت شناسنامه. متاسفانه تا جایی که من می دانم، به دلیل مشکلات بروکراتیک و سنگاندازیها و سلیقه کاریهای کارمندان ادارههای دولتی، هنوز موفق به دریافت شناسنامه نشده است.»
مسعود رئیسی، فعال سیاسی و اجتماعی ساکن بلوچستان ایران درباره سختیهای زندگی افراد فاقد اوراق هویتی در استان سیستان و بلوچستان، به سوآرت میگوید: «بنا بر آماری که نماینده مردم ایرانشهر و سرباز در مجلس مطرح کرده، بین ۱۱۰ تا ۱۲۰ هزار نفر ایرانی بدون شناسنامه و سایر اوراق هویتی هستند. این افراد معمولا ساکنان کوههای مناطق دشتیاری، نیک شهر، توابع چابهار، بمپور ایرانشهر و شیرآباد زاهدان هستند. زندگی برای بیشناسنامههای استان سیستان و بلوچستان که تعدادشان به نسبت جمعیت استان کم نیز نیست، بسیار دشوار است، خصوصا با بحرانهای پی در پی اقتصادی که معیشت مردم استان را بسیار تحت تاثیر قرار داده است.»
او درباره نحوه رخدادن و فراگیر شدن این اتفاق در استان میگوید: «با توجه به اینکه این بخش شهروندان به رسمیت پذیرفته نشده، بهصورت آبا و اجدادی و از دیرباز ساکن کوهستانهای منطقه بودهاند و به دلیل دورافتاده بودن، ثبت احوال نمایندگی در این مناطق ندارد. ضمن اینکه خیلی از اینها به این علت که پدر شناسنامه نداشته، فرزند نیز در دریافت شناسنامه باز ماندهاست.»
رئیسی میافزاید: «نبود امکانات مواصلاتی، اعم از راه، جاده و وسایل نقلیه در دسترس، امکان رفت و آمد به شهرها را برای این افراد دشوار کرده و بیسوادی، ناآگاهی از مزایای شناسنامهدار بودن و فقر بسیار، یا حتی زایمان در منزل، به تشدید این امر دامن زدهاست. خصوصا در زمان محمدرضا شاه پهلوی، ترس از خدمت سربازی نیز از دیگر دلایلی بوده، که این افراد نخواهند به دنبال دریافت شناسنامه باشند. »
این فعال بلوچ ضمن اشاره به عدم کفایت فعالیتهای دولت برای حل مشکل این شهروندان میگوید: «دو دهه پیش به مردمی که در کوههای بلوچستان زندگی میکردند، از طرف دولت گفته شد که کوهها را رها کنند و در دشتها سکونت کنند، تا دولت بتواند بهتر رسیدگی کند. ولی متاسفانه با اینکه علیرغم تمام مشکلات، آنها محل زندگیشان را نیز تغییر دادند، هنوز بسیاری بدون شناسنامه هستند.»
رئیسی ادامه میدهد: « با توجه به اینکه فعالان حقوق بشری و اجتماعی نیز به شدت محدود میشوند و هر مساله کوچکی در بلوچستان، امنیتی تلقی میشود، سازمانهای مستقل نیز حضور ندارند. آمارهای بیرون آمده از مجراهای دولتی نیز ضد و نقیض هستند. مثلا آمار استانداری، ثبت احوال و آموزش و پروش با هم متفاوتند و نمایندگان مردم در مجلس هم آمار متفاوتی ارائه کردهاند. بنابراین نمیتوان گفت که این افراد ۴ هزار نفر هستند، ۲۰ هزار نفر یا بیشتر.»
رئیسی میگوید: «مساله مهم این است که فرزندان این افراد با معضل تحصیل روبرو هستند. به دلیل نداشتن اوراق هویتی این بچهها نمی توانند تحصیل کنند و بیمه داشتهباشند. خود خانوادهها از بسیاری امکانات که در اثر داشتن شناسنامه بدان دسترسی دارند، محرومند؛ مثل یارانه گرفتن و بیمه شدن. با توجه به امنیتی اداره شدن منطقه بلوچستان، این افراد نمی توانند از روستاهای خود خارج شده و به شهرها بروند. تقریبا امکان سفر کردن برای این افراد میسر نیست. با توجه به اینکه امکانات پزشکی همه در مراکز شهرها متمرکز است، این افراد از دسترسی به پزشک و امکانات درمانی، با فرض اینکه پول هم داشتهباشند، محرومند، زیرا نمیتوانند از محل اقامت خود خارج شوند. در غیر این صورت بازداشت شده و مورد تعقیب قضایی قرار خواهند گرفت و با مشکلی به مراتب بدتر از بی شناسنامه بودن مواجه می شوند که به آن مشکوک التابعه می گویند.»
او ادامه میدهد: «مشکوک التابعه بودن حتی برای بلوچهای شناسنامهدار هم وجود دارد. کسانی را میشناسم که شناسنامه دارند. اما زمانیکه برای عکس دار کردن یا تغییر شناسنامههای قدیمی با جدید به ثبت احوال رفتهاند، توسط فرد مسئول که معمولا حراستی و غیربومی است، شناسنامه ضبط شده و از او خواستهاند که برای اثبات هویت خود به اداراتی چون شورای شهر و وزارت اطلاعات، وزارت دادگستری، پلیس و غیره مراجعه کند. برای اینکه ثابت کند، ایرانی است و شناسنامهاش را از جایی نخریده است.»
به نظر میرسد که تبعیض و نابرابری برای این ایرانیان که از دیرباز ساکن کوهها و دشتهای بلوچستان ایران بودهاند، چندین برابر است. علاوه بر فقر و توسعهنیافتگی شدید، این افراد از نظر حقوقی با مشکل بیهویت بودن و در نتیجه موجودیت حقوقی نداشتن روبرو هستند. شاید برای ساکنان سایر مناطق ایران، محرومیت از حق تحصیل، مالکیت، رفت و آمد، بهرهبرداری از قانون و بهطور خلاصه شهروند بودن، غیر قابل تصور باشد، اما برای دستکم ۱۲۰ هزار نفر بلوچ، این زندگی، روزمره است.